
آهنگ مرگ بر کل نظام، یکی از تِرَکهایی بود که در زمان فوت خانم مهسا امینی، حسابی وایرال شد. به بهانه نزدیک شدن به سالروز فوت خانم امینی، میخواهیم در مورد این موسیقی کمی صحبت کنیم.
1401، یکی از سالهای بسیار ناراحتکننده برای تمام مردم ایران بود؛ سالی پر از اتفاقات تلخ که جای زخمهای آن، احتمالا به این آسانیها التیام نخواهد یافت.
اینکه در این سال چه گذشت و چه شد، موضوعی تکراری است و ما، در رسانه رنگ فردا و این یادداشت قصد نداریم در مورد آن صحبت کنیم چرا که طی این سالها، صحبتهای زیادی در این زمینه شده است.
فارغ از اینکه جریانی که در کشور به راه افتاد چقدر درست یا غلط بود، یک مسئله بسیار مهم وجود دارد و آن، موسیقیهای اعتراضی است که مورد استفاده قرار میگیرد.
آهنگ مرگ بر کل نظام، یک از این موسیقیهای اعتراضی است که کمتر کسی به آن میپردازد.
اهمیت موسیقی اعتراضی در جریان رویدادهای مختلف
موسیقی مورد استفاده معترضان در جریان تمامی رویدادها، انقلابها، اعتراضها و هر چیز دیگری که اسم آن را میگذاریم، نقشی بسیار اساسی را ایفا میکند چرا که بهنوعی، نشانگر دیدگاه و تفکر آن گروه به حساب میآید. به بیان دیگر، افرادی که به هر دلیلی و با هر تفکری وقتی در رخدادهای مختلف در حال جنگیدن با یک جریان هستند، همیشه بخشی از توان خود را از همین موسیقیهای اعتراضی میگیرند.
البته، موسیقی لزوما نباید «اعتراضی» و بر علیه آن موضوع باشد؛ بلکه میتواند نیتها، خواستهها، اهداف و آرمانهای آنها را یادآوری کند. مثلا اینکه برای رسیدن به آزادی واقعی، چه راه آسان یا دشواری پیش روست؛ یا اینکه نباید برخی آرمانها را فراموش کرد.
دقیقا مثل دوران جنگ تحمیلی که رزمندگان، پیش از آغاز عملیات، دستهجمعی برای امام حسین «علیهالسلام» عزاداری کرده و به خود یادآوری میکردند که در راه خدا، تقدیم جان، کمترین کار است. یا حتی موسیقیهای اعتراضی پیش از انقلاب اسلامی که در مورد محمدرضا شاه پهلوی خوانده میشد و مردم به صورت سراسری، «مرگ بر شاه» را سر میدادند.
پس، تا اینجای کار، هیچ چیزی عجیب نیست و اگر گروهی به صورت 100 درصدی، جمهوری اسلامی را «خونخوار» بدانند و برای مقابله با آن به پا خیزند، همانند مردمی که پیش از انقلاب، شعار «مرگ بر شاه» را سر میدادند، میتوانند چنین الفاظی را برای نظام فعلی نیز به کار گیرند.
اما … ؟
در این بین، یادآور میشویم که ماهیت موسیقی رپ، اعتراض نسبت به اوضاع سیاسی و جریانات منفی جامعه بوده و تاثیر بسیار زیادی نیز بین جوانان دارد؛ در نتیجه، این سبک از موسیقی، به خودی خود هیچ ایرادی ندارد و حتی رپرهای زیادی در سراسر جهان، به همین زبان تلاش کردهاند تا پیام خود را در مورد ظالمانی مانند رژیم صهیونیستی به گوش جهانیان برسانند.
اما آیا در آهنگ مرگ بر کل نظام که توسط «شاپور» خوانده شد و مورد توجه اندکمردمی که به خیابان آمده بودند نیز قرار گرفت، چنین تعادلی وجود دارد؟
آهنگ مرگ بر کل نظام ؛ تَوَحُّش، کوردِلی و کباب کردن انسانها به سَبکِ مُدِرن!
آذر 1401، رپری به نام شاپور از گروه ملتفت، اثری را به تهیهکنندگی مهدیار آقاجانی تولید و منتشر کرد که حسابی بین طرفداران اغتشاشات 1401 مورد توجه گرفت: آهنگ مرگ بر کل نظام.
تمام افرادی که سال 1401 به اسم خانم مهسا امینی به خیابان آمده و اتفاقات تلخی را رقم زدند، یک هدف مشترک داشنتد و آن «آزادی» بود. شعار «زن، زندگی، آزادی» که چندی پیش، نخستوزیر رژیم صهیونیستی یعنی بنیامین نتانیاهو نیز به آن اشاره داشت، نشان میدهد که نیت اول و آخر این افراد، «رسیدن به جامعهای آزاد با حقوق برابر» (اگر در نظر بگیریم که برابر نیست!!!) بود.
خب، حالا یک سوال مهم مطرح میشود:
- آیا تمام 85 90 میلیون نفر ایرانی، انسان و آدمیزاد هستند یا خیر؟
اگر پاسخ مثبت باشد، پس چرا از ثانیه پانزدهم این تِرک که شاپور (که اصلا معلوم نیست کجا هست و در جریان این اتفاقات، به جز زیرزمین کجا بوده) خوانده، بوی کباب کردن انسانها میآید؟ چه میشود که یک آهنگی که قرار است تفکر گروهی را به تصویر بکشد، به یک اثر متعفن و تهوعآور تبدیل میشود؟
برخی از جملاتی که در آهنگ دیکتاتوری و متوحش مرگ بر کل نظام بیان میشود را در پایین ذکر میکنیم تا خودتان به عنوان خواننده، قضاوت کنید که این جملات، از زبان یک انسان با قلب سالم خارج میشود یا کسی که فرصت پیدا کند، خون مردم را بدتر از همه (حتی بدتر از محمدرضا پهلوی) در شیشه خواهد کرد؟
به به بوی سوختن میاد، داره آخوند روی منقل کباب میشه
هر اسمی که بهمون اضافه میشه، در ازاش 5 تا سپاهی سر میبریم
بسیجی، نظامی، سپاهی تیکهتیکتون میکنیم
از ثانیه پانزدهم این تِرَک، خواننده، خوی وحشیگری و دیکتاتوری خود را با گفتن اینکه «به به بوی سوختن میاد» از همان ابتدا به تصویر کشیده و نشان میدهد که خودش و جماعتی را که با خود همراه میکند، تا چه اندازه «کوردل» و «سنگدل» هستند.
چرا؟ چون میخواهند بخشی از مردم (اگر آنها را انسان بدانند که عموما نمیدانند و در نتیجه، خودشان دیکتاتورهای واقعی هستند) را زندهزنده کباب کرده و سر آنها را ببرند!!!!
اگر کسی در گذشته جنایت کرده، باید اینها بیایند و دست آنها را در وحشیگری از پشت ببندند؟
آهنگ مرگ بر کل نظام، همانند دیگر آثار شاپور، پر از جفنگیاتی است که به اسم «اعتراض» و «آزادهیخواهی» روی پلتفرمهای خارجی منتشر میشود.
بررسی محتوای آثار شاپور نشان میدهد که تمام انسانهای مذهبی، بسیجی، مسجدی و هر کسی که به اسلام اعتقاد دارد، باید از بین برود.
آزادیخواهی به سبک اسرائیلی!
شاپور کجاست؟ همانجایی که علی کریمی هست!
در این بین، این مسئله هم مطرح میشود که شاپور رپر کجاست؟ به نقل از ویکیپدیا: “از هویت شاپور اطلاعات زیادی در دسترس نیست.” و به صورت روشنتر، «معلوم نیست کجاست» !!!!
البته، باید هم نباشد!
چنین افرادی با شهدایی مانند آرمان علیوردی که حاضرند جان خود را به خاطر تفکرشان بدهند، هیچوقت قابل قیاس نبوده و نیستند و همیشه در سوراخسمبههای سازمان منافقین و سرویسهای رژیم صهیونیستی پنهان میشوند و کارشان فقط خواندن است؛ مثل علی کریمی که فقط توییت میزد!
یکبار آمد برای مردم وسط خیابان؟ خب یکبار به خاطر تفکرش زندان میرفت، چه اشکالی داشت؟
جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به وضعیت فعلی، 300 هزار شهید و هزاران رهبر و فرمانده تقدیم کرده است و پیروان آن، از این بابت هیچ باکی ندارند. خب چه اشکالی دارد، یکبار هم رهبران جنبش زن، زندگی و آزادی مثل شاهین نجفی، علی کریمی، احسان کرمی، حمید فرخنژاد، مکس امینی، شاپور و … جان خود را در این راه میدادند!
همه نشستهاند آن طرف دنیا، میگویند لنگش کن! شاپور هم معلوم نیست کجا هست و چقدر درآمد داره، آهنگ میخونه میگه باید نظام رو عوض کنیم! خب یکبار بیا وسط خیابون!
خطر کجاست؟ تفرقه افکنی بین مردم
تفرقهافکنی بین مردم با آهنگ مرگ بر کل نظام و امثال آن، پررنگترین خطری است که امثال شاپور و چنین ترکهایی دارند و این پروژه، همان خط اصلی رژیم صهیونیستی است؛ همانهایی که دائما از جنگ کردن با ایران حرف میزنند، اما هیچوقت جرات انجام آن را ندارند.
دشمن میخواهد ملت ایران را از داخل تحریک کرده و با ایجاد فضاهای مختلف برای خطکشی مردم به شکلهای گوناگون، چه از لحاظ اعتقادی، چه از لحاظ قومیتی، چه از لحاظ سیاسی و … ما را با یکدیگر درگیر کند.
نمونه بارز این مسئله، استفاده از عبارت ارزشیها بوده و اینکه چنین عبارتی، چگونه سال 1401 بر سر زبانها افتاد تا برادر از برادر فاصله بگیرد.
تلاش برای نفرتپراکنی و ایجاد کینه بین مردم، پررنگترین چیزیست که این روزها میتوان دید.
مشکلات وجود دارد، برای همه هم هست، اما چرا باید تا این اندازه افراد اصطلاحا «مذهبی و غیر مذهبی» را از هم جدا کرد؟
چند نفر از ما، دوست و فامیل با اعتقادات مختلف داریم و سالهاست بهخوبی در کنار هم زندگی میکنیم؟
این همان خطی است که دشمن در پیش گرفته و عدهای هرچند انگشتشمار در بین جوانترها، ناخواسته در حال دامن زدن به آن هستند.
این یادداشت، صرفا نقدی بر آهنگ مرگ بر کل نظام بود که مورد توجه برخی از جوانان قرار گرفت.
گفتنیست که محل بحث این یادداشت، عملکرد جمهوری اسلامی یا بیان مشکلات جامعه نبوده؛ بلکه نشان دادن بخشی از تفکر آزادهیخواهانی بوده که هرچند در سرزمین ایران کمتر از چند ذره خاک هستند، اما لازم دیدیم موسیقی آنها را نقد کنیم.
اگر نقدی بر یادداشت ما دارید، حتما کامنت بگذارید؛ قطعا منتشر میکنیم و به آن پاسخ میدهیم.